شاید اگه هنوزم دبیرستانی بودم، خوندن النور و پارک، قلبم رو به تپش مینداخت. یه داستان نوجوون پسند که نشون داد شکل گیری اولین عشق چطوری بود. فصل های ابتدایی، رغبتم برای پیوسته خوندنش کم بود. جوری نبود که نتونم کتاب رو زمین بذارم و به سرعت تمومش کنم. اما از اونجایی که عشق النور و پارک قوی تر شد و گره هایی که توی داستان ایجاد شده بود شروع به باز شدن کردن
، خوندن منم سرعت گرفت و اینجوری شد که چیزی نزدیک به 300 صفحه رو توی چند ساعت تموم کردم و خسته نشدم. بارزترین حسی که موقع خوندن عاشقانه النور و پارک بهم دست میداد این بود که چقدر موقتی به نظر میاد، هرچند که امیدوار بودم واقعا موقتی نباشه شاهد یه رومنس طولانی تر باشم.

النور و ناپدریش.

پارک و خط چشم کشیدن هاش.

ایمپالا و فرار.

مینه سوتا، شهر هزار دریاچه.

و عشقی به کوتاهی یه چشم برهم زدن.

اگه شما هم مثل من کتاب النور و پارک توی قفسه کتابخونه تون نشسته تا قبل از اینکه دیر بشه خوندنش رو شروع کنین چون توی بیست و دو سالگی اونقدر که باید قلبتون رو به تپش نمیندازه. اما درس های زیادی برای یادگیری داره.

 

پی نوشت:مبحث نژاد پرستی توی این کتاب به خوبی توصیف شده بود. که به نظرم یکی از امتیازهای مثبتش محسوب میشد.

در باب کتابی از رینبو راول " النور و پارک "

در باب کتابی از مت هیگ " دلایلی برای زنده ماندن "

در باب کتابی از فردریک بکمن " مردی به نام اُوه "

النور ,توی ,پارک ,رو ,کتاب ,خوندن ,النور و ,و پارک ,به تپش ,شده بود ,بود که

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی فایل سل(پرفروش های اینترنت# فایل سل#) من به تنگ آمده ام از همه چیز.. جراحی پوست و صورت مبینا به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ... موسسه خیریه همای رحمت مقاومت ویزای تضمینی شینگن روز نو شتـــــــــــــــ گنجینه موسیقی